سالهای زیادی است که مسئولان و دستاندرکاران، کارشناسان و متخصصان مسائل اجتماعی هیچ رشتهای در علم اقتصاد، به اندازه اقتصاد محیطزیست، گسترش نیافته است. روزی که کمبود منابع ظاهر شود، دنیا راه اضمحلال را در پیش میگیرد.
مالتوس میگوید: «هیتلرها و چنگیزها و همکیشان آنها به نیت کشورگشایی صدها هزار نفر از انسانها را کشتند و نابود کردند، اما فرزندان آنها متوجه نشدند که این خونریزیها برای چه بوده است؟
این روزها از جلبکها غذا تهیه میکنند. از فضولات و آشغالهای شهر هم، غذاهای دیگری تولید میکنند تا روزی که بتوانند از انرژی خورشیدی بهره بگیرند.
دستگاهها و مکانیزم ها و صنایعی را ساختهاند که میتواند در کمتر از 24 ساعت 1200 کیلوگرم گوجه تولید کند. گوجههایی که به خاک نیاز ندارند.
و اقتصادی، از حجم آلودگیها و افزایش روزمره آن هر روز فریادشان بلند و بلندتر میشود. چرا که این آلودگیها، نهتنها برای حفظ تندرستی و سلامت مردم شهرنشین، بلکه برای حفاظت از سبزی و خرمی پارکها و باغها و گردشگاههای درون شهری یا جنگلها و مراتع برون شهری نیز پیامدهای بسیار ناگوار و دردمند دارد.
این هوای آلوده با انواع میکروبها و گازهای سمی، سوای آنکه سلامتی کودکان و خردسالان جامعه را به خطر میاندازد بلکه نهالان و درختان سرسبز و خرم و شادیآفرین و اکسیژنساز 40-50 ساله کشورمان را نیز خشک و تلف میکند و به حالت خشکسالی و کویری در میآورد.
مدیران و کارشناسان سازمان حفاظت از محیطزیست، گاه و بیگاه از وفور گازهای سمی خودروهای از رده خارج شده سخن میگویند، اما تاکنون نتیجهای هم گرفتهاند؟ زیرا افزونبر خودروهای سواری، اتوبوسهای شرکت واحد، کامیونهای حمل و نقل و وانتبارها هستند که بر آلودگیهای شهری میافزایند.
آیا مسئولان حفاظت از محیطزیست، تاکنون به یکی از پایانهها و پارکسوارها رفتهاند تا از نزدیک، آلودگیهای ناشی از حرکت اتوبوسها را ببینند و میزان خطرات آنها را بسنجند و ارزیابی کنند؟
این پیامدهای ناگوار و بیماریزا، برای دولتها، سازمانها و نهادها، برای یکایک افراد ساکن شهرها و روستاها، حتی پابهپای آنها، برای سلامتی و شادابی حیوانات و پرندگان بسیار مضر، زیانآور و هزینهبر است. این هزینهها متأسفانه کمتر مورد توجه مدیران، گردانندگان و طراحان سازمانها و نهادهای دولتی قرار میگیرد.
در دنیای امروز ما این هزینههای درشت و پیامدهای آن برای حفظ سلامتی و پاکیزگی محیطزیست، نهتنها از «اقتصاد» جدا نیست بلکه در هرم اقتصادی کشورها، شاید به بالاترین نقطه آن نیز رسیده باشد و به همین سبب «محیطزیست» در تمام دانشگاههای بزرگ جهان ما، کرسی سازنده خود را تسخیر و اشغال کرده است.
برای شناخت این عوامل و راههای درمان آن و نیز برای شناخت جایگاه عملی «حفاظت از محیطزیست» توجه به برخی از اظهارات پروفسور حمید دیهیم، استاد اقتصاد و محقق دانشگاه خالی از لطف نیست.
پروفسور حمید دیهیم معتقد است: در 1972 همراه با افزایش ناگهانی نرخ نفت در سراسر جهان که کاملاً غیرقابل پیشبینی بود مسائل اقتصاد و مشکلات و معضلات محیطزیست نیز در سراسر پهنه پهناور گیتی، رشد و گسترش بیشتری پیدا کرد. بهگونهای که حتی در بسیاری از کشورها، کتابها و مقالات زیادی در اینباره تألیف شده و میشود و روز به روز هم این تألیفات با دیدگاههای موافق و مخالف دیگری زیاد و زیادتر میشود.
پیش از سال 1972 از سوی اقتصاددانان و کارشناسان، کتابها، مقالات و نوشتارهای زیادی تهیه و منتشر شده بود، اما بعد از 1972، این مسئله در سراسر جهان پای گرفت و رشد و توسعه عمیقی یافت. بهگونهای که حتی اصطلاحاتی که بعد از 1990 در اینباره در زبانهای مختلف رایج شده بود، در کتابهای لغتشناسی قبلی دیده نمیشد».
هیچ رشتهای در علم اقتصاد، به اندازه «اقتصادی محیطزیست» گسترش نیافته است. چرا که قرن ما، «قرن محیطزیست» است.
بعد از 1972 که مسئله نفت و گرانی و افزایش ناگهانی آن در سطح جهان بر روی تابلوهای مقابل ما درخشید و دانشمندان، متخصصان و تصمیمگیران دولتها را به شدت ناراحت و نگران کرد، یکی از دانشمندان معروف آن روزگار جان فرستر[1] از دانشگاه MIT در 1973 کتابی با عنوان «محدودیت رشد» نوشت. در آن زمان، بزرگترین رایانهای که در جهان وجود داشت در دانشگاه MIT بود.
جان فرستر در کتاب خود بررسی کرد که چه میزان ذخایر نفتی داریم؟ تقاضا چقدر است؟ مصرف چقدر است یا چه رشدی در پی دارد؟ و اگر این منابع و ذخایر را حساب کنیم، تا چند سال دیگر نفت خواهیم داشت. همینطور برای کلیه منابع موجود مانند مس، آهن، زمینهای کشاورزی و... نیز این سؤالات را مطرح کرد.
فرستر برای حل این مسائل 3 سناریو را به عنوان «مدل تحقیق و تفحص خود» انتخاب کرد.
سناریوی اول: تمام امکاناتی که در اختیار بشر بوده و هست، اعم از منابع زیرزمینی یا روی زمینی مانند زمینهای زیر کشت، جنگلها، مراتع و... را ارزیابی کرد تا به آن ظرفیتی که موجود است اشراف یابد و بتواند همه مسائل و پیامدهای آن را دقیقاً محاسبه کند تا از میزان رشد فعلی و مصرفی و افزایش آنها کاملاً آگاه و آشنا شود.
جان فرستر بر مبنای مدلهای انتخابی خود متوجه شد که بین سالهای 2000 تا 2100 منابع کاهش یافته و در برابر آن، جمعیت گیتی به شدت افزایش مییابد. بعد از آن، با امکاناتی که در اختیار بشر بوده و افت کرده است. جمعیت جهان بهتدریج کم و کمتر میشود. غذای سرانه به شدت کاهش یافته و در مقابل آلودگیها افزایش مییابد تا در نهایت با کمبود جمعیت جهان، بهتدریج، کم و کمتر میشود و با توجه به تولیدات صنعتی که متوقف و راکد و تعطیل میشوند یا جای خود را به صنایع تازهتر میسپارند، این آلودگیها نیز کاهش مییابد. بر این اساس متوجه شد که برای نسل بعد از ما، در اقتصاد نوعی اضمحلال تدریجی دیده میشود.
سناریوی دوم: ذخایری که تاکنون کشف شده است، کافی نیست و هنوز در زیرزمینها و دریاها، ذخایر بیشماری وجود دارد که کشف نشده است. به همین سبب میزان ذخایر را دو برابر «دوبل» بهشمار میآورد. سپس با همین رشد، در مییابد که این تغییر و تحول صرفاً چند سال به تأخیر میافتد تا «اضمحلال تدریجی» را به نسل بعد از ما بکشاند.
سناریوی سوم: اگر رشد نداشته باشیم چند سال به درازا میکشد تا منابع طبیعی بتواند مصارف جهانی را تأمین کند؟
به کلام دیگر، این دانشمند 3 نمایشنامه خود را به روی پرده آورد و یقین پیدا کرد که اضمحلال تدریجی وجود داشته و خواهد داشت و بشر نیز به اجبار با مشکلات آن درگیر خواهد شد. لذا در واکنش به گفتارها و پندارهای آنها برخی دیگر از دانشمندان عصر، دیدگاههای دیگری را مطرح کردند. هرمن کاهن[2] که در 1976 کتاب «انسان آینده» سناریو برای امریکا و کل جهان را منتشر کرد، نظریه فرستر و پیروان وی را تجزیه و تحلیل کرد و گفت: «اگر تاریخ عمر جهان را بنگرید بشر، همواره رو به جلو حرکت کرده و پیشرفت داشته است. چرا که در بسیاری از زمانها، معضلات خود را حل کرده و به راه خود ادامه داده است. روبرت مالتوس نیز 200 سال پیش بیان کرده بود که به زودی جمعیت جهان دو برابر خواهد شد و به صورت تصاعدی هندسی، رشد خواهد یافت، اما غذا به صورت تصاعدی عددی!
استاد دانشگاه اقتصاد با اشاره به این که طبق نظر مالتوس، طبیعت همواره حلال مشکلات و دشواریهای گوناگون جهان بوده و خواهد بود، ادامه میدهد: در تاریخ کهنسال دنیای خودمان با بحرانهای زیادی روبهرو شدهایم که بسیار ناراحت و نگرانکننده بوده است، جنگ و جدالها و خونریزیها، زلزلهها و سیلهای تخریبکننده، قحطیها و تنگناها یا کشتارهای «خودمحوری» و استبداد جو مثل تولد و طغیان هیتلرها و چنگیزها و در زمان خود با جنگ و ستیزهای کشورگشایی خودشان هزارها و صدها هزار نفر از مردم ملل مختلف را کشتند و نابود کردند. میلیونها نفر از فرزندان آنها متأسفانه متوجه نشدند که این خونریزیها به خواست خدا و به دستور آفریدگار بزرگ جهان برای کنترل جمعیت یا پیشگیری و مهار افزایش آنها بوده است. چرا که بعد از همه این کشتارها، در هر دوره و در هر زمانی بشر توانست با رعایت بهداشت و حفظ نظافت با رعایت اتحاد و همزیستی مسالمتآمیز، با صرف غذاهای مختلف و رعایت پخت آنها به زندگانی خود دوام دهد و به پیش رود. همچنانکه امروز، جمعیت جهان ما، خیلی بهتر و متبلورتر از نسلهای گذشته از زندگی و مائدههای خداوندی بهره میگیرد.
اگر صد سال پیش، بشر وسیله کارسازی برای سفرهای دور و نزدیک نداشت یا برای پخت غذای مصرفی خود، ساعتها وقت صرف میکرد، این روزها، فناوری بسیار پیشرفته دنیا همه این مسائل را حل کرده است.
کاهن همواره این باور را داشت که ما فرضیههای خودمان را برمبنای علم و دانش امروز بنیاد و بنیان نهادهایم. به پخت و تنوع غذا، به ماهیت و کیفیت و درخشندگی آن نظر افکنده و چشم دوختهایم و رفتارها و کردارها را نیز بررسی کردهایم. بنابراین باید مطمئن شویم و آماده باشیم که اگر روزی با کمبود غذا مواجه شویم، مسلماً بشر برای درمان آن، راههای دیگری را جستوجو خواهد کرد و اگر غذا با روشهای معمولی تولید نشود مسلماً بدون خاک آن را تولید خواهد کرد. همچنان که همین روزها میبینیم برای تولید برخی از انواع قارچها، دستگاه و مکانیزمها و صنایع را ساختهاند که میتواند در کمتر از 24 ساعت بیش از 1200 کیلوگرم گوجه تولید کند. گوجههایی که به خاک هم نیازی ندارند!
پروفسور دیهیم اندیشمند و محقق اقتصاد میگوید: به زودی فساد غذا جای خود را به چیزهای دیگری خواهد داد چرا که با بهرهگیری از بیوتکنولوژی روز که- با شتاب فوقالعادهای به سوی تکامل گام میزند، زیرا میتواند از فاسد شدن غذاها یا اصلاح بذر و نظایر آن استفاده کند. پس بیش از هر چیز باید بدانیم که ماهیت غذا چیست؟ و از چه موادی تهیه میشود؟ و از فلسفه وجودی آن هم آگاه شویم. چرا که خداوند برای ادامه زندگی ما، این غذاها و مواد آن را آفریده است. همچنان که در دریاها و اقیانوسها، در آن عمقی که بشر بدون بهرهگیری از فناوری دقیقهای نمیتواند آرام گیرد. هزاران ماهی، میلیاردها ماهیهای تازهتر را میزایند و تولید میکنند، اما همین ماهیها را ماهیهای کمی بزرگتر میخورند و آنها را ماهیهای بزرگتر و ماهیهای بزرگتر را نیز باز ماهیهای بزرگتر تا نوبت به نهنگها برسد و ما وقتی که این ماهیها را میل میکنیم از حرارتها و انرژیهای آنها بهره میگیریم و قوی میشویم.
در ژاپن از جلبکها غذاهایی برای خودشان تهیه میکنند. غذاهایی که از خورشید انرژی میگیرند. همچنان که بسیاری از تولیدات کشاورزی ما نیز در پرتور نور تابان خورشید سبز و خرم میشوند و به نیازهای ما پاسخ میگویند.
این استاد دانشگاه با بیان و توصیف این مسئله که ماشین حساب خورشیدی یا نوری را دیدهاید، شاید نسل بعدی ما بتواند همه نیازهای خود را از دریافت انرژی خورشیدی تأمین کند و در آن صورت، به غذاهای امروزی نیاز نخواهد داشت. همچنان که در تاریخ پیدایش و دوام بشر دیدهام، بشر هر روز به ساختار، ابزار و فنون و فناوریهای تازهتری دست یافته و به پیش رفته است و برای ادامه زندگی روشهای شگفت و شگرفی را در اقتصاد پدید آورده و میآورد. زیرا هماکنون در برون از مرزهای ما در دنیای صنعت و فناوری از فضولات و آشغالهای شهری، نوعی غذا تهیه میکنند. در 200 سال آینده، جهان را قطعهقطعه میکنند یا به آسمانها خواهند رفت تا سیارهها و کرات آسمانی را تسخیر کرده و مستعمره خود کنند. در آن صورت ممکن است بسیاری از این موارد مورد نیاز ما از آسمانها تأمین شود.
پروفسور حمید دیهیم با توجه به این مسئله که ما با فناوری حال صحبت میکنیم نه با آن فناوری که بعدها بشر به آن دست خواهد یافت و به همین سبب گفتارهای جی و پیروانش تحلیل نیست، میگوید: «سایمون[3] نیز معتقد است: که همواره باید تاریخ را به یاد داشته باشیم چرا که جمعیت امروز گیتی افزایش یافته و به موازات آن درآمدهای سرانه بشر نیز بالاتر رفته است و پا به پای آن کیفیت و کمیت زندگی بهتر شده و بهرهگیری از منابع نیز با هزینههای کمتری انجام میشود. نفت را در نظر بگیرید. منبعی که در حال پایان گرفتن است و جایگزین مناسبی برای آن وجود ندارد.
به سخن دیگر در سال 1900 با یک بشکه نفت، توان خرید چه کالاهایی را داشتهایم و حالا چه کالاهایی را و با چه نرخهایی میتوانیم بخریم؟